دست خالی
یه عکس توی اینستا گذاشتم که ارشیو کردم فک کنم. عکس دست‌های یه کارگره. چی شد گذاشتم؟ توی ویرا میخواستم بخوابم بعد یه کارگر ساختمونی هم اومد بخوابه من خودم را کشیدم کنار. که مثلا اون کثیفه بیماره نمی دونم هر چیه. بعدش خیلی کله‌ام تباه شد که چرا این کار را کردم. انی وی بگذریم.
دست خالی منظورم بی پولی نیست. منظورم یه تجربه‌ای هستش که بی پولی عموما نقش اساسی را داره. ولی جاهای دیگری هم رخ میده. مثلا فرض کن من و ممد و اکبر با هم رفیقیم بعد میریم شرکت میزنیم X تولید کنیم. بعد توی پروسه ی این کار همیشه من میگم که اقا تولید زیر محصول Y با من. من بلدم. بعد که کلی جلو رفتیم و خرج و هزینه و امید و وقت تولیدش که میرسه من بلد نیستم. یا مثلا من مهندسی عمران خوندم با ممهد مهندسی مواد و اکبر مهندس مکانیک یه داستان می کنیم. بعد اون ها فکر میکنند من توی کارشناسی کلی عمران خوندم بلدم دیگه. ولی من تمام کلاس‌ها را نرفتم و "دستم خالی"ه.
موقعیتی که میخوام توصیف کنم تشکیل شده از چندین نفر آدم. که یک بخشی یک انتظاری از بخش دیگه داره. بر اساس اون انتظار رفتاری اجرا میکنه و وقتی منتظره که بخش دیگه اون انتظار را براورده کنه نمی تونه. حالا یه موقع اون بخش دیگه کلاش‌ه که مهم نیست. ولی یه موقع اون بخش دیگه همینه که هست. ادم بدی نیست فقط ...
بهترین مثالش بحث پوله. یه بچه فکر میکنه که باباش چقدر کلفته ولی بزرگ که میشه میگه بابا من فلان چیز را میخوام و دست باباش خالی ه.
یا فکر می کنه باباش قوی ترین فرد دنیا است و باباش را میبینه که جلوی رییسش دولا راست میشه برای ۴ قرون پول که کفاف زندگی را هم نمیده
فیلم دودکش یا دارا و ندار شبکه ۵ به نظرم به بهترین شکل‌ها این حالات را بیان کردن.
اما بریم صحرای کربلا...
زنی که 30 و خورد(به یاد امین خورد نه خورده ای) سال زندگی کرده و الان می فهمه که شوهرش ادم خوبی نبوده و این زن نه مهریه داره نه پدر و مادری نه چیزی که بتونه شوهرش را ترک کنه
این را باید چی کرد؟
شبیه فردی که توی یه کشور عقب مونده به دنیا اومده و هیچ راهی نداره تا موفق بشه. نه می تونه دیس شرایط حال را بده نه میتونه توش زندگی کنه
زنی که بچه داره و نه حق طلاق و نه حق سرپرستی نصف بچه هاش را و پدر و مادر سنتی و بیخود داره و کار نداره چی؟
بریم دیگه ظهر عاشورا: زن حالت قبل که از نظر هوشی هم قوی نیست و از نظر فکری هم در محیط های ازاد اندیشی نبوده و خشک ذهن ه و خشک مذهب چی؟ فقط داره اب میشه و هیچ کاری نمی تونه بکنه.
دست‌ش خالی‌ه. خالی خالی. اما نه در مقابل دیگری. در مقابل خودش.
